hot page

ساخت وبلاگ
روزها مث برقو باد میگذرن و من هم عاشقانه پا به پای تو دارم رشد میکنم..بعضی وقتها میگم چقدر مادرانگی سخته..و میدونم که سخت تر هم میشه و در عین حال شیرین تر.. وای که چه لذتی داره به کارات نگاه کردن .به حرفای نامفهومت گوش دادن شیرین من..  تو داری روز به روز بزرگتر میشی و من روز به روز عاشقتر.. از کجا ب hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esodabe-alireza5 بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 23:36

اینم آتلیه باران و آریا و امیرمهدی شهربازی حرکات جدید! ساعت 1.5 بامداده و اصلا خوابت نمیومد داری امیر علی رو نازش میکنی مامان فدات بشه عینکشو! برات دمپایی گرفتم رفتی ژست گرفتی تا ازت عکس بگیرم اینجا خانه بازیه تولد ژرفا بود حسابی بازی کردی hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : عکسهای دیدنی,عکسهای دیدنی و جالب,عکسهای دیدنی و خنده دار, نویسنده : esodabe-alireza5 بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 23:50

عزیزکم دخترم و به قول خودت بارانم امیدوارم زندگی همیشه به کامت باشه و دلواپس چیزی نباشی.. عروسکم در بدو ورود به 20 ماهگیت منو سورپرایز کردی و جیش و پی پی تو اعلام کردی و من هم کمکت کردم تا کاملا مسلط شی و خدارو شکر باهام همکاری کردی..دوستت داره مامان تا بینهایت.. عاشق اینی که بریم تو اتاقت و باهم بازی کنیم میای پیشم و باشیرین زبونی و با کلی عشوه بهم میگی مامان بیا دست یعنی دستتو بهم بده بریم اتاق من..منم نمیتونم نه بگم وقتایی هم که بابا هست با بابا میری بازی .. به عروسکای دختر میگی نی نی ناز یه بار داشتیم تو اتاقت بازی میکردیم که عروسکت افتاده بود زیر تختت خواستی پایین بیا از تختت پات خورد به نی نی ناز و دردت گرفت رو کردی به عروسکت و گفتی:نی نی ناز من درد؟آره؟ زود رفتی و ساک پزشکیتو آوردی و دادی بهم تا درمانت کنم.. یا وقتایی که میافتی میگی مامانم باران آباد..خدا نکنه من یا بابا علیرضا بیفتیم رسوامون میکنی هی میگی بابا عصا آباد مامان دودی آباد.. وسایلتو کاملا میشناسی و میگی منه.. یه روز تو حیاط با مایا داشتی بازی میکردی مایا دستتو گرفت و شما افتادی هرکسی رو دیدی بهش گفتی مایا من آباد دس hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esodabe-alireza5 بازدید : 15 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 23:50

دخمل نازم بیست و یکمین ماهگردت مبارک.. بارانم از اول تیر شما داری تلاش میکنی که جوجو نخوری..البته از دو هفته قبلش یواش یواش شیرتو کم کردم یعنی از روزی 5 بار رسوندم به 1 بار و از اول تیر روزا اصلا نمیخوری فقط شب 1 بار میخوری اونم تو خواب.. خیلی سخته برامون..احساس میکنم آرامش ندارم وقتی شیر نمیخوری و میدونم که تو هم مث منی..چه حس شیرینی بود وقتی تو بغلم مینشستی و ب چشام زل میزدی و شیر میخوردی..شیرین ترین لحظه مادر و فرزندیه.. تا اینجای راه خوب بود امیدوارم که ادیت نشی..فقط بعضی وقتا میای پیشم میگی مامان ببینم جوجو بو.. میگی بده دستم میگی نازی.بعد هم بای بای میکنی و لباسمو میکشی پایین..وای که دلم کباب میشه اینطوری میکنی..عشق مامان داری بزرگ میشی..چقدر زمان داره زود میگذره..نفسم میمیرم بی تو.. hot page...ادامه مطلب
ما را در سایت hot page دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : esodabe-alireza5 بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 23:50